_____________

نوشته هایی با طعم چرت و پرت

_____________

نوشته هایی با طعم چرت و پرت

هیچکس ...
براى نوشتن نیست.

و این نوشتنها
براى هیچکس!

من...
نوشتن را دوست دارم!

تمام!

آخرین مطالب

بازگشت همه ما به سوی بلاگفاست !

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۰ ب.ظ

درسته که خیلی به بلاگفا فحش دادم اما دلم واسش تنگ شده!

امیدوارم این دفعه نذاره تو کاسمون :|

یکیو میخوام قالب طراحی کنه...اگه کسیو سراغ دارین بگین

با تچکر :دی

  • مـــهر بــــــآنو

اژدها وارد میشود !

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ق.ظ

سیل خوش آمد گویی خود را با کامنت هایتان بر این پست روانه کنید!

من اومدم،خوش اومدم :)

  • مـــهر بــــــآنو

به سراغ من اگر می آیی!!!

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ب.ظ

از اونجایی که خیلی شخص شخیص و مهمی عستم!

یه وب دیگه درست کردم فقط واسه پشتیبانیش...اونم تو بلاگفا!

خلاصه اینکه کارم داشتیم وخزِن بیاین انور :|

اینم آدرسش :دی

  • مـــهر بــــــآنو

لطفا مترسک نباشید :)

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ

این که فکر کنی هر چقدر هم که بد باشی،هر چقدر هم که بقیه را ناراحت کنی و انتظار داشته باشی ککشان هم نگزد...این یک توقع بی جا و بی مورد است.

همیشه یِ همیشه باید وقتی از کسی ناراحت هستید،کمی اخم کنید،کمی جوابش را ندهید،کمی رویت را برگردانی و ندیدش بگیری،کمی سکوت کنی در برابرش...اصلا کمی قهر کنی...

اگر مثل مترسک همیشه خوشحالِ توی دل مزرعه بیست و چهار ساعت لبخند بر لب داشته باشی، انتظار داشته باش که بعد از مدتی گنجشکک ها هم نادیده بگیرنت....خیال کنند تو همیشه هستی و لبخند میزنی...

فکر نکن هر وقت دلت را شکستند،یا خدشه دارت کردند و تو به جای قهر کردن سکوت کنی یا مثل دیوانه ها لبخند بزنی خیلی کار گنده ای انجام میدهی...نه!!!آدم های این دوره زمانه اینقد پوست کلفت شده اند که با کرگدن رقابت میکنند،دیگر کسی دلیل لبخندت را نمیفهمد عزیزِ جان!

اصلا گاهی وقت ها باید نباشی تا نبودنت را حس کنند،باید بدانند نیستی و احساست کنند،نباید همیشه دم دست ترین فرد ممکن باشی...مثل آن مترسکِ معروف!

                          

  • مـــهر بــــــآنو

همه ما میتوانیم گریزلی باشیم!

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ

دارم فکر میکنم از دوازده نفر انسان  خسده ای که انلاین تشریف دارن حتی یک نفر هم حرفی برای نوشته هایت نداشته باشد!!!و این حس بدیست!

  • مـــهر بــــــآنو

این نامه برسد به دست مغز عزیزم!

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۱ ب.ظ

سلام به مغز عزیز!

        میدونم در طی دو سال گذشته(شایدم بیشتر)حجم زیادی از جزوات و کتاب های کنکور را در خودت به زور چپاندی و نگهشان داشتی،دستت درد نکن...اما میخوام هم تو و هم خودم را از شر این خزعبلات خلاص کنم،پس....

همه فرمول ای فیزیک 1،2،3 و پیش،واکنش هاش شیمیایی اسید و باز،مدل های ارنیوس،دینامیک و سینماتیک،تابع،انتگرال،مشتق،مثلثات،سیکل قلبی،دستگاه گردش مواد،حرکت،تمام تاریخ ادبیات و آرایه های ادبیه مزخرف،پروتئین سازی و ژنتیک مندلیه کوفتیه لعنتی (:|)...همشان را یکجا جمع کرده و میاندازم جلو سگ!!!

هم چنین با عرض شرمندگی از آقایان،دکتر ابوذر و کمیل نصری...با اینکه ارادت خاصی نسبت به این دو برادر دارم...تمام توضیحات و فک زدن های طولانیشان را هم میریزم دور!

کل کتاب گاج نقره ای دین و زندگی را هم!

ریاضیات تجربی 867 صفحه ای را که دیگر نگو....کلش را شیفت دلیت میکنم!

اجتماعات زیستی...

الکترو شیمی...

تولیدمثل گیاهان...

چرخه جنسی جانوران....

نظریه داروین...

آخـــــــــیـــــــــش...احساس میکنم سبک شده ام...

حالا جای باز شده را پر از عاشقانه های شاملو،اشعار سهراب،حرف های شنیدنی نادر ابراهیمی جان،شعرهای نابِ گروس عبدالملکیان،کامران رسول زاده،کتاب مترجم درد ها،سورمه ای و....میکنم!

مغزِ جان!احساس راحتی میکنی حالا؟؟؟من نیز هم ^_____^


  • مـــهر بــــــآنو

این روزا دلم عجیب دوستیو میخوام که دستش صاف بخوره رو شونم و بگه (چه مرگت شده باز؟)

این روزا عجیب چشمیو میخوام که اون حال تو چشمامو بفهمه و بدون اینکه ذره ای به روی خودم بیارم سریع بفهمه چم شد!

این روزا عجیب دلم دوستیو میخواد که پشت خنده های زورکی حالمو درک کنه و بهم بگه(زیاد زور نزن،اصلا بلد نیستی فیلم بازی کنی!)

این روزا عجیب دلم رفیقیو میخواد که مثل کوه پشتم باشه و بگه (به جهنم که بقیه  چی میگن...تو منو داری...)

این روزا عجیب دلم دوستیو میخواد که وقتی با هم میریم بیرون و با بیخیالی بستنیمونو لیس بزنیم یا ایستک هامونو به سلامتی هم قلپ قلپ بدیم پایین یا به ادمای تو ماشینا نگاه کنیم و با دست بهم دیگه نشون بدیم و بعد فرار کنیم یا زنگ در خونه هارو بزنیم و در بریم....

این روزا دلم عجیب واسه روزایی تنگ شده که شبا قرار میذاشتیم وقتی همه خوابن بریم پشت بوم و فشفشه هایی رو که یواشکی  خریده بودیم روشن کنیم....

این روزا دلم عجیب دوستیو میخواد که وقتی نگاش میکنم حرفمو بگیره و بعد قاه قاه بخندیم...

این روزا دلم رفیقیو میخواد که ستاره های اسمونو با دست بهش نشون بدم و بعد سر انتخاب ستاره و اسم گذاشتنش با هم دعوامون بشه و بعد همدیگه رو مسخره کنیم...

این روزا دلم عجیب کسیو میخواد که حرفمو بفهمه،بدون اینکه بهش بگم بازم بپرسه چم شده و باز هم با دست بهم دیگه ماه رو نشون بدیم و من بگم دلم براش تنگ شده!

این روزا دلم عجیب دوستیو میخواد که وقتی تو بالکنم مامانم صدام بزنه بگه :(بیا اون یکی قل خل و چلته!)و بعد صدای اونور خط جیغ بزنه که:(امشب چه خوشگل شدی....همین الان تو آسمون داشتم نگات میکردم)و من ته دلم قنج بره از اینکه اونم داشته مثل من به ماه نگاه میکرده....

این روزا عجیب دلم کسی رو میخواد که بعد یه واقعه ناهنجار که من کلی گریه میکنم بیاد رو به روم بشینه و آخرش بهم بگه:(تموم شد؟)

این روزای عجیبه لعنتی دلم وحشتناک کسی رو میخواد که دیگه نمیتونه برام مث قدیم باشه...

این روزا دلم دوست قدیمیمو میخواد...و  اینو خوده لعنتیش هیچ وقت نمیفهمه!


  • مـــهر بــــــآنو

اینجا یک عدد بیگانه مشاهده شده است!

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۶ ب.ظ

به اون آقا یا خانومی که از لس انجلس امریکا اومدن وبم ولی هیچی به جز یک لبخند دستگیرشون نشد و نتونستن وبمو بخونن!

از اونجایی که ما ایرانی ها خیلی مهمون نواز هستیم من این متنو میذارم تا احساس غریبی نکنن و وبمو مث خونه خودشون بدونن!

hello

how are you؟

i am very glad to meet you

دیگه شرمنده از من بیشتر از این انتظار نداشته باشن که ازشون پذیرایی کنم که اصلا تو مرامم نیس

اصصلا همین دو کلمه هم نباید  میگفتم به این اجنبی ها با اون دولت پدرسوختشون که خون ملت بیچاره رو تو شیشه کردن دم از حقوق بشر هم میزنن

سریع وبمو خلوت کنین دیگه نمیخوام ببینمتون اینورا ok؟ :|

در ضمن من حالم خیلی هم خوبه فقط چن روزه قرصامو نخوردم:|شما مشکلی میبینین در من؟بیام براتون؟

  • مـــهر بــــــآنو

خالی نبودن عریضه

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ق.ظ

:)

  • مـــهر بــــــآنو