_____________

نوشته هایی با طعم چرت و پرت

_____________

نوشته هایی با طعم چرت و پرت

هیچکس ...
براى نوشتن نیست.

و این نوشتنها
براى هیچکس!

من...
نوشتن را دوست دارم!

تمام!

آخرین مطالب

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

صدای پای پاییز را میشنوی؟

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۰ ب.ظ
گمانم دو سال پیش بود،چند روز مانده به پاییزی که دوستش داشتی،چمدانت را بستی و رفتی...
از آن روز هر سال چند روز مانده به پاییز،دقیقا همان وقتی که دیگر نبودی هوا بوی پاییز میگیرد و آسمان پشت لایه ضخیم ابرها هق هق باران سر میدهد...
بببین!تمام پنجره ها،دستانم،دستگیره در،موهایم...همه و همه بوی پاییز گرفته است
میشود برگردی؟من از تکرار این حس مبهم لعنتی که میان واژه هایم گیر کرده اند متنفرم!


پ.ن:هر نوشته ای دلیل بر این نیست که من نوشتم و برعکس!
  • مـــهر بــــــآنو

مورفی!

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۳ ب.ظ
بد بیاری یعنی:

1-ترم اول پیش نیاز درسات برخی  از درسای پیش دانشگاهیت باشه:|
2-خوابگاهت داخل دانشگاه باشه و به هیچ بهانه ای نتونی پاتو از دانشگاه بذاری بیرون:||
3-رشتت مامایی باشه و همه هم کلاسات دختر باشن..البته من که نیستم ولی ککلا چیز مزخرفیه خخخخ!
4-از دست پخت مامان و هر چیزی که به مامان وابسته باشه مثلا:مامان جورابم کو؟مامان این لباسمو میشوری واسم؟مامان بی زحمت امروز فلان غذا رو درست کن!مامان مامان مامان...

  • مـــهر بــــــآنو

غم زدایی با اسید!

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۴ ب.ظ

حس اینکه تمام غم های دنیا یهو بریزه سرت از دوری،تنهایی،خوابگاهی،شهر غریب،درسا سخت!!!

ولی با شنیدن اینکه رفیق صمیمی سه سال دبیرستانت باهات هم دانشگاهی شده یهو انگار بیست لیتر اسید بریزن رو قلبت و تمام غمات پاک بشه بره!

و اینک دوباره ما گوش جهان را با خنده هایمان کر خواهیم کرد :)

  • مـــهر بــــــآنو

چی قبول شدی؟

پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ق.ظ
با ریحانه پای سیستم نشسته بودیم...تمام مشخصاتو وارد کرد بعد لپ تاپو گرفت سمتم گفت دکمه تاییدو تو بزن...
با هزار تا صلوات و اینا دکمه رو زدم و چشامو بستم و یواش یواش چشمامو باز کردم
.
.
.
.
.
.
.
.
.پرستاری نیشابور....حالا دیگه واقعا باید به فکر سفر باشم!
  • مـــهر بــــــآنو

همینطوری الکی :/

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ق.ظ

میدونم همه میگن دانشگاه آش دهن سوزی نیست و اونجا هم باید خرخونی کنی و خبری نیست و بلاه بلاه بلاه...

اما از الان ذوق دارم واسه دانشگاه رفتن و خوبیش اینه که با اینکه یه سال پشت کنکور موندم اما با ورودی های بچه های امسال هم سنم ^_^

  • مـــهر بــــــآنو

شایدم نبودم دیگه!

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ

- باهام حرف نزن!

+چرا؟

-امواج صدات بهم میخوره احساس میکنم از این بالا پرت میشم پایین!

+خب مگه مجبوری بشینی اون لبه...بیا پایین کتابتو بخون

-از این بالا همه عاشقانه ها آرام تر میشوند،میبینی؟ماه هم تمام نورشو انداخته رو کتابم...

+لیست برداری کردی از وسایلی که باید با خودت ببری؟

-امممممم...اون لیوان چایی نعنا رو بده به من!

+طفره نرو...میگم جمع کردی؟

-چند دست لباس،همه کتابام،پنج تا عینک دودی،سبزک(اشاره به گلدون کاکتوسش)چند تا بوسه از لپ مامانم...اممم دیگه چی؟؟؟

+اون جوراب گل گلیه یادت نره!

-باشه...راستی تو رو هم میبرم!

+منو؟کجا میخوای جام بدی؟

-اینجا!

+کجا؟

-تو قلبم!

+جا نمیشم

-نگران نباش...جای بقیه رو خالی میکنم برات...

+...

-...

  • مـــهر بــــــآنو

back to mashhad

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ

بعد از یه مسافرت سه هفته و خورده ای...

دراز کشیدن رو تخت خودت قطعا حال فوق العاده ای بهت میده!

+من برگشتممممممم

  • مـــهر بــــــآنو