صدای پای پاییز را میشنوی؟
- ۱ نظر
- ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۰
حس اینکه تمام غم های دنیا یهو بریزه سرت از دوری،تنهایی،خوابگاهی،شهر غریب،درسا سخت!!!
ولی با شنیدن اینکه رفیق صمیمی سه سال دبیرستانت باهات هم دانشگاهی شده یهو انگار بیست لیتر اسید بریزن رو قلبت و تمام غمات پاک بشه بره!
و اینک دوباره ما گوش جهان را با خنده هایمان کر خواهیم کرد :)
میدونم همه میگن دانشگاه آش دهن سوزی نیست و اونجا هم باید خرخونی کنی و خبری نیست و بلاه بلاه بلاه...
اما از الان ذوق دارم واسه دانشگاه رفتن و خوبیش اینه که با اینکه یه سال پشت کنکور موندم اما با ورودی های بچه های امسال هم سنم ^_^
- باهام حرف نزن!
+چرا؟
-امواج صدات بهم میخوره احساس میکنم از این بالا پرت میشم پایین!
+خب مگه مجبوری بشینی اون لبه...بیا پایین کتابتو بخون
-از این بالا همه عاشقانه ها آرام تر میشوند،میبینی؟ماه هم تمام نورشو انداخته رو کتابم...
+لیست برداری کردی از وسایلی که باید با خودت ببری؟
-امممممم...اون لیوان چایی نعنا رو بده به من!
+طفره نرو...میگم جمع کردی؟
-چند دست لباس،همه کتابام،پنج تا عینک دودی،سبزک(اشاره به گلدون کاکتوسش)چند تا بوسه از لپ مامانم...اممم دیگه چی؟؟؟
+اون جوراب گل گلیه یادت نره!
-باشه...راستی تو رو هم میبرم!
+منو؟کجا میخوای جام بدی؟
-اینجا!
+کجا؟
-تو قلبم!
+جا نمیشم
-نگران نباش...جای بقیه رو خالی میکنم برات...
+...
-...
بعد از یه مسافرت سه هفته و خورده ای...
دراز کشیدن رو تخت خودت قطعا حال فوق العاده ای بهت میده!
+من برگشتممممممم